پرسشنامه اي كه در اختيار شماست، داراي تعدادي جمله است . با توجه به محتواي جمله ها پاسخ خود را در پاسخنامه وارد كنيد .
الف : اگر جمله اي هميشه يا در اغلب مواقع در مورد شما درست است در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به آن جمله دايره " + " را پركنيد . ( مانند الف در شكل زير ) .
ب : اگر جمله اي هميشه يا در اغلب مواقع در مورد شما درست نيست در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به آن جمله دايره " – " را پر كنيد ( مانند ب در شكل زير) .
ج : اگر جمله اي به شما مربوط نمي شود و يا چيزي است كه نمي توانيد در مورد آن تصميم بگيريد در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به ان جمله هيچ علامتي نگذاريد ( مانند ج در شكل زير ) .
مثال :
الف :
|
Å
|
y
|
ب :
|
Å
|
y
|
ج :
|
Å
|
y
|
تذكرات:
الف – در اين پرسشنامه جواب صحيح يا غلط وجود ندارد ، بنابراين طبق نظر و احساس خود پاسخ دهيد .
ب – اگر به جملاتي برخورديد كه به نظرتان عجيب مي آيد نگران نشويد و توجه داشته باشيد كه بعضي از جملات مربوط به گروههاي خاصي از افراد است .
ج – هنگام علامت گذاري دقت كنيد كه شماره جمله در پرسشنامه و پاسخنامه يكسان باشد .
د – از گذاشتن هرگونه علامتي بر روي پرسشنامه خودداري نماييد .
هـ – سعي كنيد در پاسخنامه در برابر همه جمله ها علامت بگذاريد .
1- مجله هاي فني را دوست دارم .
2- اشتهاي خوبي دارم .
3- بيشتر صبحها سرحال و با نشاط از خواب بر مي خيزم .
4- كار كتابداري را دوست دارم .
5- با كوچكترين صدايي از خواب بيدار مي شوم .
6- پدرم مرد خوبي است ، يا ( اكر پدرتان مرده است ) پدرم مرد خوبي بود .
7- خواندن بخش حوادث روزنامه ها را دوست دارم .
8- معمولا" حرارت دست و پايم در حد طبيعي است .
9- زندگي روزانه من پر ازچيزهايي است كه برايم جالبند .
10- تقريبا" به اندازه سابق قادر به كار كردن هستم .
11- اغلب اوقات احساس مي كنم چيزي گلويم را گرفته است .
12- از زندگي جنسي ام راضي هستم .
13- مردم بايد سعي كنند خوابهاي خود را تعبيركرده وبه آنها عمل كنند .
14- از داستانهاي پليسي و اسرار آميز خوشم مي آيد .
15- در محيط كارم فشار و ناراحتي زيادي احساس مي كنم .
16- گاهي اوقات فكرهايم آنقدر بد هستند كه نمي توانم درباره آنها با كسي حرف بزنم .
17- معتقدم كه زندگي با من خوب رفتار نكرده است .
18- تهوع و استفراغ آزارم مي دهد .
19- دوست دارم بفهمم ديگران درباره من چه فكر مي كنند .
20- خيلي كم دچار يبوست مي شوم .
21- گاهي اوقات خيلي دلم مي خواهد از خانه فرار كنم .
22- فكر مي كنم هيچكس مرا درك نمي كند .
23- گاهي اوقات طوري به گريه يا خنده مي افتم كه نمي توانم جلوي آن را بگيرم .
24- گاهي اوقات ارواح شيطاني مرا تسخير مي كنند .
25- دوست دارم يك خواننده باشم .
26- وقتي به دردسر مي افتم ، بهترين كار برايم اين است كه ساكت بمانم .
27- معتقدم كه بايد جواب بدي را با بدي داد .
28- هفته اي چند بار ناراحتي معده اذيتم مي كند .
29- گاهي اوقات دلم ميخواهد فحش بدهم .
30- هرچند شب يك بار خوابهاي وحشتناك مي بينم .
31- برايم مشكل است كه حواسم را روي يك كار متمركز كنم .
32- تجربه ها و احساسهاي عجيب و غريب خاصي داشته ام .
33- خيلي كم نگران سلامتيم مي شوم .
34- به خاطر رفتار جنسي ام هيچگاه به دردسر نيفتاده ام .
35- درگذشته گاهي چيزهايي دزديده ام .
36- اغلب اوقات سرفه مي كنم .
37- گاهي دلم ميخواهد چيزهايي را بشكنم .
38- گاهي روزها ، هفته ها ، يا ماهها بوده كه دست و دلم به كاري نمي رفته است .
39- خوابم نامنظم و آشفته است .
40- بيشتر اوقات سردرد كلافه ام مي كند .
41- گاهي دروغ مي گويم .
42- اگر ديگران سرم كلاه نگذاشته بودند ، موفق تر بودم .
43- قدرت قضاوت من بهتر از گذشته است .
44- هفته اي يك يا چند بار ، بدون هيچ علتي ، ناگهان بدنم داغ مي شود .
45- درحال حاضر وضع سلامتيم مثل بيشتر دوستانم خوب است .
46- معمولا" هنگام ديدن دوستان سابقم اظهار آشنايي نمي كنم ، مگر اين كه آنها پيشقدم شوند .
47- تقريبا" هيچ وقت در قلب يا قفسه سينه ام دردي نداشته ام .
48- بيشتر به جاي پرداختن به كارهايم خيالبافي مي كنم .
49- من فردي بسيار اجتماعي هستم .
50- اغلب مجبور بوده ام از كساني اطاعت كنم كه به اندازه من نمي فهميدند .
51- بعضي از مطالبي را كه در مدرسه خوانده ام به خاطر ندارم .
52- من زندگي درستي نداشته ام .
53- اغلب در قسمتهايي از بدنم احساس سوزش ، مورمور شدن ، يا خواب رفتگي مي كنم .
54- خانواده ام با شغلي كه دارم ، يا مي خواهم انتخاب كنم موافق نيستند .
55- گاهي آن قدر روي چيزي پافشاري مي كنم كه ديگران تحمل خود را از دست مي دهند .
56- كمتر از ديگران احساس خوشحالي مي كنم .
57- معمولا" در پشت گردنم احساس درد مي كنم .
58- فكر مي كنم اغلب مردم براي جلب كمك و همدردي ديگران بدبختيهاي خود را بزرگتر جلوه مي دهند .
59- هرچند روز يك بار در قسمت بالاي معده ام احساس ناراحتي مي كنم .
60- وقتي با ديگران هستم شنيدن چيزهاي خيلي عجيب آزارم مي دهد .
61- من آدم مهمي هستم .
62- اغلب آرزو كرده ام كاش يك دختر بودم ، يا ( اگر دختر هستيد ) هرگز از اين كه يك دختر هستم متاسف نبوده ام .
63- آدم زود رنجي نيستم .
64- از خواندن داستانهاي عاشقانه خوشم مي آيد .
65- اكثر اوقات احساس غمگيني مي كنم .
66- اگر اكثر قوانين دور ريخته مي شد ، بهتر بود .
67- شعر را دوست دارم .
68- گاهي حيوانات را اذيت مي كنم .
69- فكر مي كنم از كاري مثل جنگلباني خوشم بيايد .
70- در بحث با ديگران به آساني شكست مي خورم .
71- اين روزها دارم از رسيدن به هدفهايم نا اميد مي شوم .
72- گاهي احساس مي كنم روحم از بدنم جدا شده و به پرواز در مي آيد .
73- واقعا" اعتماد به نفس ندارم .
74- دوست دارم يك گل فروش باشم .
75- معمولا" احساس مي كنم زندگي با ارزش است .
76- بيشتر مردم فقط با جر و بحث فراوان حقيقت را مي پذيرند .
77- هر چند وقت يكبار ، كار امروز را به فردا موكول مي كنم .
78- بيشتر افرادي كه مرا مي شناسند ، دوستم دارند .
79- اهميتي نمي دهم كه مورد تمسخر ديگران واقع شوم .
80- دوست دارم پرستار باشم .
81- بيشتر مردم براي اين كه پيشرفت كنند دروغ مي گويند .
82- كارهاي زيادي انجام مي دهم كه بعدا" از انجام آنها پشيمان مي شوم . ( من بيش از ديگران پشيمان مي شوم .
83- خيلي كم با افراد خانواده ام دعوا مي كنم .
84- يك يا چند بار به علت رفتار بد از مدرسه اخراج شده ام .
85- گاهي دلم مي خواهد كارهاي خطرناك و دلهره آور انجام دهم .
86- ميهماني ها و كارهايي را كه پر از شادي و سروصدا است دوست دارم .
87- در زندگي مشكلاتي داشته ام كه به دليل پيچيدگي زيادشان قادر به تصميم گيري درباره آنها نبوده ام .
88- معتقدم كه زنها بايد به اندازه مردها آزادي جنسي داشته باشند .
89- بيشترين گرفتاري و درگيري من با خودم است .
90- من پدرم را دوست دارم ، (يا اگر پدرتان مرده است) من پدرم را دوست داشتم .
91- خيلي كم دچار كشيدگي يا پرش عضلات مي شوم .
92- برايم مهم نيست كه چه بر سرم بيايد .
93- گاهي اوقات ، وقتي حالم خوب نيست ، بد اخلاق مي شوم .
94- اغلب اوقات احساس مي كنم يك كار غلط يا بد انجام داده ام .
95- اغلب اوقات خوشحال هستم .
96- حيوانات ، افراد ، يا چيزهايي را در اطراف خود مي بينم كه ديگران نمي بينند .
97- اغلب اوقات احساس مي كنم كه بيني ام گرفته و سرم سنگين است .
98- بعضي ها آن قدر امر و نهي مي كنند كه حتي وقتي حق با آنها است ، دلم مي خواهد بر خلاف خواست آنها رفتار كنم .
99- كسي به من حقه زده است .
100- هيچ وقت كار خطرناكي را به خاطر مهيج بودن آن انجام نداده ام .
101- اغلب احساس مي كنم نوار محكمي به دور سرم بسته شده است .
102- گاهي عصباني مي شوم .
103- اگر روي يك مسابقه يا بازي شرط بندي كنم ، از آن بيشتر لذت مي برم .
104- بيشتر مردم به اين دليل صداقت و درستي نشان مي دهند كه مي ترسند گرفتار شوند .
105- گاهي در مدرسه به علت رفتار بدم پيش مدير فرستاده شده ام .
106- حرف زدن من مثل هميشه است ( يعني ، تندتر ، آهسته تر ، درهم و برهم يا گرفته تر از قبل نيست ).
107- در خانه آداب غذا خوردن را بهتر رعايت مي كنم ، تا در بيرون ازخانه .
108- كساني كه قادر به سخت كاركردن باشند، شانس بيشتري براي موفقيت دارند.
109- فكر مي كنم به اندازه اطرافيانم ، با استعداد و زرنگ هستم .
110- اغلب مردم حاضرند حتي از راههاي غير عادلانه به منافع و مزايايي برسند .
111- معده ام خيلي ناراحتم مي كند .
112- تئاتر و نمايش را دوست دارم .
113- مي دانم چه كسي مسئول تمام مشكلاتم است .
114- گاهي وسايل شخصي ديگران ، مثل كفش و دستكش به قدري توجهم را جلب مي كند كه دوست دارم به آنها دست بزنم يا آنها را بدزدم، حتي اگر بدردم نخورد.
115- ديدن خون باعث وحشت يا بهم خوردن حالم نمي شود .
116- اغلب اوقات زود رنج و بد اخلاق هستم ، ولي علتش را نمي دانم .
117- هرگز استفراغ و سرفه همراه با خون نداشته ام .
118- نگران مريض شدن نيستم .
119- جمع آوري گلها يا پرورش گياهان خانگي را دوست دارم .
120- معمولا" از آنچه به نظرم درست مي رسد ، به شدت دفاع مي كنم .
121- هرگز به اعمال جنسي ناپسند دست نزده ام .
122- گاهي افكارم به قدري سريع بوده كه نتوانسته ام آنها را بر زبان آورم .
123- اگر اطمينان داشتم كه كسي متوجه نخواهد شد ،بدون خريدن بليط ، وارد سينما مي شدم .
124- اغلب وقتي كسي كار خوبي در حق من انجام مي دهد ، از خود مي پرسم كه از اين كار چه هدفي داشته است .
125- معتقدم كه زندگي خانوادگي من به خوبي زندگي اغلب كساني است كه مي شناسم .
126- معتقدم كه قانون بايد با قاطعيت اجرا شود .
127- از انتقاد يا سرزنش به شدت مي رنجم .
128- آشپزي را دوست دارم .
129- رفتار اطرافيانم تاثير زيادي بر رفتار من دارد .
130- گاهي واقعا" احساس مي كنم آدم بي مصرفي هستم .
131- در كودكي عضو گروهي از دوستانم بودم كه سعي مي كردند در تمام مشكلات به همديگر وفادار باشند .
132- به زندگي پس از مرگ معتقدم .
133- دوست داشتم يك سرباز باشم .
134- گاهي دوست دارم با كسي دعوا و كتك كاري كنم .
135- اغلب به اين دليل كه دير تصميم مي گيرم ، خيلي چيزها را از دست مي دهم.
136- وقتي در حال انجام كار مهمي هستم ، اگر كسي ازمن راهنمايي بخواهد يا مزاحمم شود، عصباني مي شوم.
137- زماني خاطرات روزانه ام را مي نوشتم .
138- معتقدم عليه من توطئه چيني مي شود .
139- ترجيح مي دهم در بازي برنده باشم تا بازنده .
140- اغلب شبها بدون اين كه افكار يا خيالاتي ناراحتم كند ، به خواب مي روم .
141- در طي چند سال گذشته ، اكثر اوقات حالم خوب بوده است .
142- هرگز دچار غش يا تشنج نشده ام .
143- وزنم كم و زياد نمي شود .
144- فكر مي كنم كساني مرا تعقيب مي كنند .
145- احساس مي كنم اغلب بي دليل مجازات شده ام .
146- به آساني به گريه مي افتم .
147- چيزهايي را كه مي خوانم به خوبي گذشته نمي فهمم .
148- در طول زندگي ، هرگز حالم بهتر از الان نبوده است .
149- گاهي احساس مي كنم به بيماري خطرناكي مبتلا شده ام .
150- گاهي احساس مي كنم كه بايد به خودم يا كس ديگري صدمه بزنم .
151- خوشم نمي آيد قبول كنم كسي زيركانه سرم را كلاه گذاشته است .
152- زود خسته نمي شوم .
153- دوست دارم برخي از افراد مهم را بشناسم ، چون اين كار باعث مي شود احساس كنم مهم هستم .
154- وقتي از يك جاي بلند به پايين نگاه مي كنم ، مي ترسم .
155- اگر يكي از افراد خانواده ام با قانون درگير شود ، عصبي نمي شوم .
156- فقط مواقعي كه به مسافرت يا گردش مي روم ، خوشحال هستم .
157- برايم مهم نيست كه ديگران درباره ام چه فكر مي كنند .
158- دوست ندارم در ميهمانيها دست به شيرين كاري بزنم ، حتي اگر ديگران نيز چيزي شبيه آن را انجام دهند .
159- هيچ وقت غش نكرده ام .
160- مدرسه را دوست داشتم .
161- خجالتي هستم ، وهميشه مجبورم كاري كنم كه ديگران متوجه اين موضوع نشوند .
162- كسي سعي مي كند مرا مسموم كند .
163- ترس شديدي از مارها ندارم .
164- هيچ وقت دچار سرگيجه نشده ام ، يا خيلي كم سرگيجه داشته ام .
165- فكر مي كنم كه حافظه ام خوب است .
166- مسائل جنسي فكرم را آزار مي دهد .
167- گفتگو با غريبه ها برايم مشكل است .
168- آشنايانم مي گويند در مواقعي كارهايي مي كنم كه بعدا" نمي توانم آنها را به خاطر بياورم .
169- وقتي خسته مي شوم دوست دارم دست به كاري هيجان آور بزنم .
170- مي ترسم عقلم را از دست بدهم .
171- با پول دادن به گداها مخالفم .
172- بارها متوجه شده ام كه وقتي سرگرم انجام كاري هستم ، دستم مي لرزد .
173- مي توانم مدتي طولاني مطالعه كنم ، بدون اين كه چشمم خسته شود .
174- مطالعه و خواندن مطالبي در مورد كارم را دوست دارم .
175- بيشتر اوقات در تمام وجودم احساس ضعف مي كنم .
176- خيلي كم دچار سردرد مي شوم .
177- از دقت و مهارت دستهايم كاسته نشده است .
178- گاهي موقع دستپاچه شدن خيس عرق مي شوم ، و اين موضوع خيلي ناراحتم مي كند .
179- هنگام راه رفتن ، در حفظ تعادلم مشكلي نداشته ام .
180- ذهنم خوب كار نمي كند .
181- من دچار تب يونجه يا حملات آسم نمي شوم .
182- اوقاتي برايم پيش آمده كه در طي آن بر روي حركات و صحبت كردنم كنترلي نداشتم ، ولي از آنچه در اطرافم مي گذشت ، آگاه بودم .
183- برخي از افرادي را كه مي شناسم دوست ندارم .
184- خيلي كم خيالبافي مي كنم .
185- كاش اين قدر خجالتي نبودم .
186- از سر و كار داشتن با پول نمي ترسم .
187- اگر خبرنگار بودم ، خيلي دوست داشتم كه اخبار مربوط به تئاتر را گزارش كنم .
188- از بسياري از بازيها و سرگرميها لذت مي برم .
189- از لاس زدن خوشم مي آيد .
190- اطرافيانم با من بيشتر مثل يك بچه رفتار مي كنند تا يك فرد بالغ .
191- دوست دارم روزنامه نگار باشم .
192- مادرم زن خوبي است ، يا ( اگر مادرتان مرده است ) مادرم زن خوبي بود .
193- هنگام قدم زدن خيلي دقت مي كنم كه پايم را روي شكافهاي پياده رو نگذارم .
194- هرگز جوشهايي بر روي پوستم نبوده كه باعث نگرانيم شود .
195- در خانواده من ، محبت و همكاري خيلي كمتر از خانواده هاي ديگر است .
196- دائما" نگران چيزي هستم .
197- فكر مي كنم كار پيمان كاري ساختمان را دوست داشته باشم .
198- اغلب صداهايي مي شنوم كه نمي دانم از كجا مي آيند .
199- من به علم علاقه مندم .
200- كمك خواستن از دوستان برايم مشكل نيست ، حتي اگر نتوانم اين لطف آنها را جبران كنم .
201- شكار كردن را خيلي دوست دارم .
202- رفقايم اغلب مورد پسند والدينم نبودند .
203- گاهي كمي پشت سر ديگران غيبت مي كنم .
204- شنوايي من به خوبي اكثر افراد است .
205- برخي افراد خانواده ام عاداتي دارند كه باعث رنجش و دلخوري من مي شود .
206- بعضي وقتها احساس مي كنم كه خيلي آسان تصميم مي گيرم .
207- دوست دارم عضو چند انجمن يا باشگاه باشم .
208- تقريبا" هيچ وقت طپش قلب يا تنگي نفس نداشته ام .
209- صحبت درباره مسائل جنسي را دوست دارم .
210- ديدن جاهايي را كه قبلا" نديده ام دوست دارم .
211- وظيفه اي به من الهام شده است كه تاكنون به دقت آن را دنبال كرده ام .
212- گاهي مانع كار كساني شده ام كه مي خواسته اند آن كار را نه به خاطر اهميتش ، بلكه به خاطر پيروي از اصول انجام دهند .
213- زود عصباني مي شوم و زود هم آرام مي گيرم .
214- خانواده ام تقريبا" هيچ تسلطي بر روي من نداشته اند .
215- خيلي غصه مي خورم .
216- كسي سعي مي كند چيزي را از من بدزدد .
217- تقريبا" تمام بستگانم مرا درك مي كنند .
218- مواقعي بوده كه آن قدر بي قرار بوده ام كه نتوانسته ام يك جا بند شوم .
219- در عشق شكست خورده ام .
220- هيچ وقت نگران قيافه ام نيستم .
221- اغلب درباره چيزهايي خواب مي بينم كه نمي توان درباره آنها با كسي صحبت كرد .
222- تمام مسائل مهم درباره امور جنسي را بايد به بچه ها ياد داد .
223- فكر مي كنم عصبي تر از ديگران نيستم .
224- من دردي ندارم ، و اگر هم داشته باشم ، بسيار كم است .
225- كارها را طوري انجام مي دهم كه ديگران مي توانند آن را سوء تعبير كنند .
226- گاهي وقتها بدون هيچ دليلي ، يا حتي در شرايط نامناسب ، احساس خوشي و هيجان زيادي مي كنم .
227- كساني را كه دائما" به فكر پول يا مقام هستند ، سرزنش نمي كنم .
228- اشخاصي هستند كه سعي مي كنند افكار و عقايد مرا بدزدند.
229- مواقعي پيش مي آيد كه گويي مغزم خالي شده است ، بطوري كه فعاليتهايم متوقف شده ، و از آنچه در اطرافم مي گذرد آگاه نيستم .
230- با كساني كه مي دانم كارشان اشتباه است ، مي توانم رفتار دوستانه اي داشته باشم .
231- دوست دارم بين جمعي از افرادي باشم كه مرتب جوك گفته و شوخي مي كنند .
232- گاهي در انتخابات به كساني راي مي دهم كه آنها را اصلا" نمي شناسم .
233- شروع كردن هر كاري برايم مشكل است .
234- فكر مي كنم كه يك شخص محكوم هستم .
235- در مدرسه شاگرد ضعيفي بودم .
236- اگر هنر مند بودم دوست داشتم گلها را نقاشي كنم .
237- از اين كه چندان خوش قيافه نيستم ، زياد ناراحت نمي شوم .
238- حتي در هواي خنك زود عرق مي كنم .
239- كاملا" اعتماد به نفس دارم .
240- گاهي نمي توانم از دزدي ، يا بلند كردن چيزي از مغازه ها خودداري كنم .
241- بهتر است آدم به كسي اعتماد نكند .
242- هفته اي يك يا چند بار هيجان زده مي شوم .
243- وقتي در جمع هستم ، نمي توانم مطلب مناسبي براي گفتگو پيدا كنم .
244- معمولا" هر وقت دلم مي گيرد ، يك چيز مهيج مي تواند مرا از آن حالت خارج كند .
245- وقتي خانه را ترك مي كنم ، در مورد قفل بودن درها و بسته بودن پنجره ها نگران نيستم .
246- معتقدم كه گناهان من غير قابل بخشش هستند .
247- يك يا چند قسمت پوستم بي حس است .
248- سوء استفاده از كسي را كه خود اجازه چنين كاري را مي دهد ، بد نمي دانم .
249- بينايي من به خوبي سالهاي گذشته است .
250- گاهي اوقات به قدري از زرنگي بعضي از جنايتكاران خوشم آمده كه آرزو كرده ام گير نيفتند .
251- اغلب احساس مي كنم كه غريبه ها به ديده انتقاد آميز به من نگاه مي كنند .
252- براي من مزه همه چيز يكسان است .
253- من هر روز ، بيش از حد عادي آب مي خورم .
254- بيشتر مردم به اين علت با كسي دوست مي شوند كه ممكن است اين دوستي برايشان مفيد باشد .
255- به ندرت احساس كرده ام گوشهايم زنگ بزند يا وزوز كند .
256- گاهي اوقات از عزيزترين كسان خود هم متنفر مي شوم .
257- اگر خبرنگار بودم دوست داشتم اخبار ورزشي را گزارش كنم .
258- من در طول روز مي توانم بخوابم ولي شبها قادر به خواب نيستم .
259- مطمئنم كه ديگران پشت سرم راجع به من صحبت مي كنند .
260- گاهي به شوخيهاي بي ادبانه مي خندم .
261- در مقايسه با دوستانم ترسهاي كمتري دارم .
262- وقتي در جمعي از من بخواهند بحثي را شروع كنم يا مطلبي را توضيح دهم ، دستپاچه نمي شوم .
263- هميشه وقتي يك جنايتكار به وسيله دفاعيات يك وكيل زرنگ آزاد مي شود ، از قانون بيزار مي شوم .
264- در مصرف مشروبات الكلي افراط كرده ام .
265- تا وقتي كسي با من حرف نزند با او صحبت نمي كنم .
266- هرگز گرفتاري قانوني نداشته ام .
267- اوقاتي بوده كه در طي آن به طرز غير عادي و بدون علت خاصي احساس خوشحالي مي كردم .
268- افكار مربوط به امور جنسي آزارم مي دهد .
269- وقتي چند نفر به دردسر مي افتند ، بهترين كار اين است كه داستاني درست كرده و همه به آن بچسبند .
270- ديدن آزار و اذيت حيوانات باعث ناراحتي من نمي شود .
271- فكر مي كنم احساساتي تر از ديگران هستم .
272- هرگز در زندگي عروسك بازي را دوست نداشته ام .
273- اغلب اوقات زندگي برايم رنج آور است .
274- در مورد بعضي مسائل آن قدر حساسم كه نمي توانم در موردشان صحبت كنم .
275- در مدرسه صحبت كردن در مقابل كلاس برايم خيلي مشكل بود .
276- من مادرم را دوست دارم ، يا ( اگر مادرتان مرده است ) ، من مادرم را دوست داشتم .
277- اكثر اوقات ، حتي در كنار ديگران احساس تنهايي مي كنم .
278- ديگران به قدر لازم با من تفاهم دارند .
279- از شركت در بازيهايي كه خوب بلد نيستم خودداري مي كنم .
280- فكر مي كنم مي توانم مثل ديگران به آساني دوست پيدا كنم .
281- دوست ندارم ديگران دور و برم باشند .
282- ديگران مي گويند كه من هنگام خواب راه مي روم .
283- كسي كه با سهل انگاري خود ديگران را به دزديدن اموالش وسوسه مي كند ، به اندازه كسي كه دزدي كرده ، مقصر است .
284- فكر مي كنم تقريبا" هركسي براي اين كه به دردسر نيفتد ، دروغ خواهد گفت .
285- من حساس تر از اغلب مردم هستم .
286- اغلب مردم باطنا" دوست ندارند كه براي كمك به ديگران خود را به دردسر بيندازند .
287- بيشتر رويا هايم درباره مسائل جنسي است .
288- پدر و مادر و افراد خانواده ام بيش از حد از من ايراد مي گيرند .
289- خيلي زود دستپاچه مي شوم .
290- درباره پول و كار نگران هستم .
291- هيچ وقت عاشق كسي نبوده ام .
292- بعضي از كارهايي كه افراد خانواده ام انجام داده اند ، مرا به وحشت انداخته است .
293- تقريبا" هيچ وقت خواب نمي بينم .
294- بيشتر اوقات لكه هاي قرمزي روي گردنم پيدا مي شود .
295- هرگز احساس فلجي يا ضعف غير طبيعي ، در هيچ يك عضلاتم نداشته ام .
296- گاهي بدون آن كه سرما خورده باشم ، صدايم در نمي آيد يا تغيير مي كند .
297- اغلب پدر و مادرم مرا به اطاعت وادار مي كردند ، حتي وقتي كه من اين كار آنها را غير منطقي مي دانستم.
298- گاهي بوهاي ناجوري به مشامم مي رسد .
299- نمي توانم ذهنم را روي يك موضوع متمركز كنم .
300- من به دلايلي ، نسبت به يك يا چند نفر از اعضاي خانواده ام حسادت مي كنم.
301- تقريبا" هميشه درباره كسي يا چيزي نگران هستم .
302- خيلي زود حوصله ام از دست ديگران سر مي رود .
303- اغلب آرزو مي كنم اي كاش مرده بودم .
304- گاهي آن قدر هيجان زده مي شوم كه خوابيدن برايم مشكل مي گردد .
305- من بيشتر از سهم خود در زندگي نگراني داشته ام .
306- براي هيچ كس چندان مهم نيست كه چه بر سرمن مي آيد .
307- گاهي آن قدر خوب مي شنوم كه باعث ناراحتيم مي شود .
308- هرچيزي را كه به من مي گويند بلافاصله فراموش مي كنم .
309- معمولا" حتي در امور جزيي ، مجبورم كه قبل از اقدام صبر كرده و فكر كنم .
310- وقتي در خيابان آشنايانم را مي بينم ، براي اجتناب از روبرو شدن با آنها به طرف ديگر خيابان مي روم .
311- اغلب احساس مي كنم چيزهاي دور و برم واقعي نيستند .
312- تنها قسمت جالب نشريات ، بخش فكاهي آنهاست .
313- عادت دارم كه چيزهاي بي اهميت ( مانند درختها يا تيرهاي چراغ برق) را بشمارم .
314- دشمني ندارم كه واقعا" بخواهد به من صدمه بزند .
315- با كساني كه دوستانه تر از حد معمول به نظر مي رسند ، با احتياط رفتار مي كنم .
316- افكار غير عادي و عجيب وقريبي دارم .
317- دور شدن از خانه ، حتي براي مسافرتهاي كوتاه ، مرا مضطرب و ناراحت مي كند .
318- معمولا" انتظار دارم در كارهايي كه انجام مي دهم ، موفق شوم .
319- هنگامي كه تنها هستم ، چيزهاي عجيب و غريبي مي شنوم .
320- گاهي از افراد يا چيزهايي مي ترسم كه مي دانم صدمه اي به من نمي زنند .
321- از تنها وارد شدن به اتاقي كه يك عده در آن مشغول صحبت هستند ، احساس ترس و ناراحتي نمي كنم .
322- از به كار بردن چاقو يا هر چيز برنده و نوك تيز مي ترسم .
323- گاهي از آزار رساندن به كسي كه خيلي دوستش دارم ، لذت مي برم .
324- به آساني مي توانم ديگران را از خودم بترسانم ، و گاهي براي شوخي اين كار را مي كنم .
325- براي من تمركز حواس مشكلتر از ديگران است .
326- بارها اتفاق افتاده كه از انجام كاري منصرف شده ام ، زيرا توانايي انجام آن را در خود نديده ام .
327- كلمات بد و خيلي زشتي به ذهنم خطور مي كند و نمي توانم از شر آنها خلاص شوم .
328- گاهي افكار بي اهميتي به ذهنم هجوم مي آورند و تا چند روز مرا ناراحت مي كنند .
329- تقريبا" هر روز چيزهايي اتفاق مي افتد كه مرا مي ترساند .
330- گاهي سرشار از انرژي هستم .
331- معمولا" كارها را سخت مي گيرم .
332- گاهي از آزار ديدن به وسيله كسي كه دوستش دارم ، لذت مي برم .
333- مردم درباره من چيزهاي زشت و توهين آميزي مي گويند .
334- در جاهاي بسته احساس ناراحتي مي كنم .
335- زياد خود پسند نيستم .
336- كسي فكر و ذهن مرا كنترل مي كند .
337- در ميهمانيها بيشتر اوقات به جاي اين كه داخل جمع شوم ، ترجيح مي دهم تنها يا فقط با يك نفر بنشينم .
338- بيشتر اوقات رفتار مردم برخلاف انتظار من است .
339- گاهي احساس كرده ام مشكلاتم آن قدر زياد شده اند كه نمي توانم بر آنها غلبه كنم.
340- ديد و بازديد از آشنايان را دوست دارم .
341- گاهي ذهنم كند تر از حد معمول كار مي كند .
342- در اتوبوس ، قطار و غيره ، اغلب با غريبه ها صحبت مي كنم .
343- بچه ها را دوست دارم .
344- از شرط بندي روي چيزهاي كوچك خوشم مي آيد .
345- اگر امكاناتي فراهم شود ، مي توانم كاري انجام دهم كه براي مردم بسيار سودمند باشد .
346- اغلب به افراد به اصطلاح متخصصي برخورده ام ، كه به اندازه من كار بلد نبودند .
347- وقتي مي شنوم يكي از آشنايانم به موفقيتي رسيده است ، احساس شكست مي كنم .
348- اغلب آرزو مي كنم اي كاش بچه بودم .
349- خوش ترين ساعات زندگيم وقتي است كه تنها باشم .
350- اگر به من فرصت دهند ، رهبر خوبي براي مردم مي شوم .
351- از شنيدن داستانها و جوكهاي بي ادبانه خجالت مي كشم .
352- معمولا" مردم بيش از آن چه به ديگران احترام مي گذارند ، توقع احترام دارند .
353- از ميهمانيها فقط به اين دليل كه با مردم هستم لذت مي برم .
354- سعي مي كنم داستانهاي خوبي را به خاطر بسپارم تا بتوانم به ديگران بازگو كنم .
355- يك يا چند بار در زندگي احساس كرده ام فردي به وسيله هيپنوتيزم مرا وادار به انجام كارهايي كرده است
356- زماني كه مشغول انجام كاري هستم ، نمي توانم حتي براي يك لحظه آن را كنار بگذارم .
357- اغلب در غيبت كردن و عيب جويي هاي اطرافيانم شركت نمي كنم .
358- اغلب ، ديگران نسبت به فكر هاي خوب من حسادت مي كنند ، فقط به اين دليل كه اين فكرها قبلا" به ذهن خود آنها نرسيده بود .
359- از شور و هيجان در يك جمع لذت مي برم .
360- از ملاقات با آدمهاي غريبه ناراحت نمي شوم .
361- كسي سعي دارد روي فكر من تاثير بگذارد .
362- يادم مي آيد گاهي براي خلاص شدن از گرفتاري ، خودم را به مريضي زده ام .
363- هنگامي كه در جمع دوستان شاد و سر زنده هستم ، نگرانيهايم بر طرف مي شود .
364- هنگامي كه كاري خوب پيش نمي رود ، دلم مي خواهد آن كار را فورا" كنار بگذارم .
365- دوست دارم ديگران بدانند من بر كارها مسلط هستم .
366- مواقعي بوده كه به قدري سرشار از انرژي بوده ام كه چند روزي نياز به خواب نداشتم .
367- هر وقت امكان داشته باشد از حضور در ميان جمعيت پرهيز مي كنم .
368- از روبرو شدن با گرفتاري يا مشكل شانه خالي مي كنم .
369- هنگامي كه مي خواهم كاري انجام دهم و ديگران مي گويند كه ارزش انجام دادن ندارد ، آن را كنار مي گذارم .
370- ميهمانيها و اجتماعات را دوست دارم .
371- اغلب آرزو مي كنم كه اي كاش از جنس مخالف بودم .
372- زود عصباني نمي شوم .
373- در گذشته كارهاي زشتي انجام داده ام كه هرگز درباره آنها با كسي صحبت نكرده ام .
374- اغلب مردم براي پيشرفت در زندگي ، تا حدي از روشهاي غيرعادلانه استفاده مي كنند .
375- هنگامي كه ديگران سوالات خصوصي ازمن مي پرسند ، عصبي مي شوم .
376- فكر مي كنم نمي توانم براي آينده ام برنامه ريزي كنم .
377- از خودم ، با وضع و حالي كه فعلا" دارم ، راضي نيستم .
378- زماني كه خانواده دوستانم در مورد زندگيم مرا نصيحت مي كنند ، عصباني مي شوم .
379- در بچگي زياد تنبيه بدني شده ام .
380- هنگامي كه ديگران از من تعريف مي كنند ، ناراحت مي شوم .
381- دوست ندارم نظر ديگران را در مورد زندگي بشنوم .
382- اغلب ، با افرادي كه به من نزديك هستند ، اختلاف نظر جدي دارم .
383- وقتي كه واقعا" كارها بد پيش مي رود ، مي دانم كه مي توانم روي كمك خانواده ام حساب كنم .
384- در بچگي ميهمان بازي را دوست داشتم .
385- از آتش نمي ترسم .
386- گاهي از سايرين دوري مي كنم ، چون مي ترسم پيش آنها كاري بكنم يا حرفي بزنم كه بعدا" پشيمان شوم
387- من گاهي مشروب مي خورم ، و فقط در اين مواقع است كه مي توانم احساس واقعيم را بيان كنم .
388- خيلي كم دوره هاي غمگيني داشته ام .
389- اغلب مي گويند كه من آدم جوشي و تند خويي هستم .
390- از اين كه درگذشته بعضي حرفهايم ممكن است ديگران را رنجانده باشد ، ناراحتم .
391- احساس مي كنم نمي توانم همه چيزها را درباره خودم به كسي بگويم .
392- رعد و برق يكي از چيزهايي است كه از آن مي ترسم .
393- دوست دارم مردم را درباره كارهاي بعديم در حال حدس و گمان نگه دارم .
394- اغلب نقشه هايي كه در گذشته كشيده ام ، آن قدر پر اشكال بوده كه مجبور شده ام از آنها صرف نظر كنم
395- از تنها ماندن در تاريكي مي ترسم .
396- اغلب اوقات وقتي خواستم جلوي اشتباه كسي را بگيرم ، نگران اين بوده ام كه مبادا فكر كند نيت بدي دارم .
397- طوفان مرا به وحشت مي اندازد .
398- اغلب از ديگران راهنمايي مي خواهم .
399- آينده هر فرد نا مطمئن تر از آن است كه بتواند براي آن نقشه هاي جدي در نظر بگيرد .
400- اغلب اوقات حتي زماني كه همه چيز خوب پيش مي رود ، احساس مي كنم هيچ چيز برايم مهم نيست .
401- از آب نمي ترسم .
402- اغلب براي تصميم گيري در مورد كاري بايد مدتهاي طولاني روي آن فكر كنم .
403- وقتي خواسته ام به كسي خوبي كرده و كمكش كنم ، اغلب در مورد نيت من دچار سوء تفاهم شده است .
404- مشكلي در بلعيدن ندارم .
405- معمولا" آرام هستم و به آساني عصباني نمي شوم .
406- مطمئنا" از ضربه زدن به مجرمين ، به شيوه خودشان ، لذت خواهم برد .
407- به دليل گناهاني كه مرتكب شده ام ، سزاوار مجازات سختي هستم .
408- از شكستها چنان ناراحت مي شوم كه نمي توانم آنها را از ذهنم بيرون كنم .
409- از اين كه هنگام كار كردن كسي مرا نگاه كند ناراحت مي شوم ، حتي زماني كه مي دانم مي توانم آن كار را به خوبي انجام دهم .
410- اگر كسي در صف از من جلو بزند ، آن قدر ناراحت مي شوم كه به او اعتراض مي كنم .
411- گاهي فكر مي كنم به درد هيچ كاري نمي خورم .
412- در دوران مدرسه ، اغلب غيبت مي كردم .
413- يك يا چند نفر از افراد خانواده ام ، آدمهايي بسيار عصبي هستند .
414- گاهي مجبور شده ام با افراد گستاخ و مزاحم رفتار خشني داشته باشم .
415- درباره بدبختيهاي احتمالي آينده نگرانم .
416- عقايد سياسي محكمي دارم .
417- دوست دارم در مسابقات اتومبيل راني شركت كنم .
418- استفاده از حقه هاي قانوني ، به شرط آن كه منجر به قانون شكني نشود ، اشكالي ندارد .
419- عده اي هستند كه من از آنها آن قدرمتنفرم كه وقتي گرفتاري برايشان پيش مي آيد ، عميقا" خوشحال مي شوم .
420- انتظار كشيدن مرا عصباني مي كند .
421- اگر ديگران فكر كنند كه من كاري را درست انجام نمي دهم ، آن كار را كنار مي گذارم .
422- كوچكتر كه بودم ، شيفته شور و هيجان بودم .
423- براي غلبه بر رقيب خود ، حاضرم هر كاري بكنم .
424- از اين كه مردم در خيابان ، فروشگاه ، و . . . مرا نگاه كنند ناراحت مي شوم .
425- مردي كه در دوران كودكي از من نگهداري مي كرد ( مانند پدر يا ناپدري ) نسبت به من خيلي سخت گير بود .
426- لي لي و طناب بازي را دوست داشتم .
427- تا بحال هرگز يك شبح نديده ام .
428- تاكنون چندين بار نظرم را درباره شغل دائمي خود تغيير داده ام .
429- هرگز بدون تجويز پزشك ، دارو يا قرص خواب آور مصرف نمي كنم .
430- اغلب از اين كه بد اخلاق و زود رنج هستم تاسف مي خورم .
431- در مدرسه هميشه نمره انضباطم بد بود .
432- من شيفته آتش هستم .
433- هنگامي كه مجبور باشم ، تنها آن قسمت از حقيقت را مي گويم كه براي خودم ضرري نداشته باشد .
434- اگر من با چند تن از دوستانم دچار گرفتاري مي شديم ، و همه به يك اندازه مقصر بوديم ، ترجيح مي دادم كه همه تقصيرها را خودم بر عهده بگيرم ، اما دوستانم را لو ندهم .
435- اغلب اوقات از تاريكي مي ترسم .
436- هنگامي كه مردي زني را ملاقات مي كند ، معمولا" به جنبه هاي جنسي زن فكر مي كند .
437- معمولا" با افرادي كه مي خواهم آنها را راهنمايي يا اصلاح كنم ، بسيار رك هستم .
438- از تصور وقوع يك زمين لرزه به وحشت مي افتم .
439- بلافاصله يك نظر يا فكر خوب را صد در صد قبول مي كنم .
440- معمولا" به جاي راهنمايي خواستن از ديگران ترجيح مي دهم خودم كارها را حل و فصل كنم .
441- از اين كه در محل در بسته و يا جايي شبيه انباري باشم ، مي ترسم .
442- بايد قبول كنم كه گاهي بي دليل درباره چيزهايي واقعا" بي اهميت نگران شده ام .
443- هرگز نظر بد يا احساس ترحم خودم را نسبت به ديگران پنهان نمي كنم ، ولو آن كه از من برنجد .
444- من آدم بسيار حساسي هستم .
445- غالبا" زير دست كساني كار كرده ام كه كارها را طوري جور مي كنند كه امتيازها نصيب خودشان شود ، اما بتوانند اشتباهات را به گردن زير دستان خود بياندازند .
446- چون آدم كمرويي هستم ، گاهي دفاع از حقم برايم سخت است .
447- از ديدن زباله منزجر و يا وحشتزده مي شوم .
448- در عالم رويا براي خود يك زندگي خيالي ساخته ام ، كه در باره آن با ديگران حرف نمي زنم .
449- بعضي از افراد خانواده ام تند خو هستند .
450- نمي توانم هيچ كاري را خوب انجام دهم .
451- از اين كه اغلب اوقات احساس تاسفم را بيش از آنچه واقعا" هست نشان مي دهم ، احساس گناه مي كنم .
452- معمولا" قاطعانه از عقايد خودم دفاع مي كنم .
453- از عنكبوت نمي ترسم .
454- به آينده اميدي ندارم .
455- اعضاي خانواده و بستگان نزديكم روابط خوبي با هم دارند .
456- دوست دارم لباسهاي گران قيمت بپوشم .
457- حتي وقتي در مورد موضوعي تصميم گرفته ام ، ديگران مي توانند نظرم را به آساني تغيير دهند .
458- از ديدن بعضي حيوانات ناراحت مي شوم .
459- مي توانم به اندازه ديگران درد را تحمل كنم .
460- چندين بار من آخرين نفري بوده ام كه از تلاش براي انجام كاري دست كشيده ام .
461- از اين كه ديگران مرا وادار به عجله كنند ، عصباني مي شوم .
462- از موش نمي ترسم .
463- هفته اي چند بار احساس مي كنم كه گويي اتفاق خطرناكي در حال وقوع است .
464- اغلب اوقات احساس خستگي مي كنم .
465- تعمير كردن قفل درب را دوست دارم .
466- گاهي مطمئنم كه ديگران مي توانند افكارم را بخوانند .
467- دوست دارم مطالب علمي بخوانم .
468- از تنها بودن در يك مكان وسيع و سرباز مي ترسم .
469- گاهي احساس مي كنم كه دارم متلاشي مي شوم .
470- تعداد زيادي از مردم مرتكب رفتارهاي جنسي ناپسند مي شوند .
471- بارها در اواسط شب وحشت زده شده ام .
472- از اين كه فراموش كنم اشياء را كجا گذاشته ام ، بسيار ناراحت مي شوم .
473- كسي كه در بچگي بيش از همه به او دلبسته بودم و بيشتر از هركس ديگري او را تحسين مي كردم ، يك زن بود ( مادر ، خواهر ، عمه ، يا زن ديگري )
474- داستانهاي ماجراجويانه را بيشتر از داستانهاي عشقي دوست دارم .
475- اغلب گيج شده و فراموش مي كنم كه چه مي خواستم بگويم .
476- من آدم بسيار دست و پا چلفتي هستم .
477- انجام ورزشهاي خشن ( مثل بوكس ) را واقعا" دوست دارم .
478- از همه اعضاء خانواده ام متنفرم .
479- بعضي ها فكر مي كنند كه شناختن من مشكل است .
480- بيشتر اوقات فراغتم را به تنهايي مي گذرانم .
481- وقتي ديگران كاري مي كنند كه باعث خشم من مي شود ، نارضايتي خودم را نسبت به كارشان بيان مي كنم .
482- معمولا" تصميم گيري برايم سخت است .
483- مردم مرا آدم جذابي نمي دانند .
484- مردم با من خيلي مهربان نيستند .
485- اغلب احساس مي كنم كه به خوبي ديگران نيستم .
486- من خيلي لجوج هستم .
487- مصرف حشيش برايم لذت بخش بوده است .
488- بيماري رواني نشانه ضعف فرد است .
489- من گرفتار مواد مخدر يا الكل هستم .
490- ارواح يا اشياء مي توانند مردم را در جهت خوب يا بد تحت تاثير قرار دهند .
491- وقتي مجبورم تصميمات مهمي بگيرم ، احساس در ماندگي مي كنم .
492- هميشه سعي مي كنم خوشحال باشم ، حتي زماني كه ديگران ناراحت هستند يا ايراد مي گيرند .
493- هنگامي كه با مشكلي مواجه مي شوم ، در ميان گذاشتن آن با ديگران كمكم مي كند .
494- به اهداف اصلي خود در زندگي رسيده ام .
495- معتقدم كه مردم بايد مشكلات شخصيشان را براي خود نگه دارند .
496- اين روزها احساس فشار يا استرس زيادي نمي كنم .
497- فكر اين كه تغييراتي در زندگيم بدهم ، ناراحتم مي كند .
498- بزرگترين مشكل من ناشي از رفتار يكي از نزديكترين كسانم است .
499- از رفتن به دكتر متنفرم ‚ حتي موقعي كه مريض هستم .
500- با اين كه از زندگيم راضي نيستم ، اما در اين مورد كاري از دستم بر نمي آيد .
501- براي كاهش مشكلات و نگرانيها ، صحبت كردن با ديگران مفيد تر از دارو خوردن است .
502- من عادتهاي واقعا" مضري دارم .
503- مواقعي كه مشكلاتي پيش مي آيد ، ترجيح مي دهم ترجيح مي دهم ، كه ديگران به حل آن بپردازند .
504- معايبي دارم كه نمي توانم آنها را از بين ببرم .
505- كارهاي روزمره زندگي آن قدر حالم را به هم مي زند كه دلم مي خواهد همه آنها را رها كنم .
506- تازگيها به فكر خودكشي افتاده ام .
507- هنگامي كه ديگران مزاحم كارم مي شوند ، اغلب بسيار بد اخلاق مي شوم .
508- اغلب احساس مي كنم كه مي توانم فكر ديگران را بخوانم .
509- در مواقعي كه مجبورم تصميمات مهمي بگيرم ،عصباني مي شوم .
510- ديگران مي گويند كه من خيلي تند غذا مي خورم .
511- هفته اي يك بار يا بيشتر مست يا نشئه مي شوم .
512- كسي يا چيز پر ارزشي را از دست داده ام كه هرگز آن را فراموش نخواهم كرد .
513- گاهي آن قدر خشمگين و ناراحت مي شوم كه حال خودم را نمي فهمم .
514- قبول نكردن كاري كه ديگران از من مي خواهند برايم مشكل است .
515- خوشترين اوقات من زماني است كه تنها هستم .
516- زندگيم پوچ و بي معني است .
517- نمي توانم در شغلي براي مدت طولاني بمانم .
518- در زندگي اشتباهات زيادي داشته ام .
519- از اين كه در برابر ديگران زياد تسليم مي شوم ، ناراحتم .
520- تازگيها درباره خودكشي زياد فكر مي كنم .
521- تصميم گيري به جاي ديگران و تعيين شغل براي آنها را دوست دارم .
522- حتي اگر خانواده ام نباشد ، مي دانم كه هميشه كسي از من مراقبت خواهد كرد .
523- از ايستادن در صف جاهايي مثل سينما ، رستوران ، مكانهاي ورزشي ، و . . . متنفرم .
524- من سعي كرده ام خود را بكشم ، اما هيچ كس اين موضوع را نمي داند .
525- همه چيز در اطرافم بسيار سريع مي گذرد .
526- مي دانم كه سربار ديگران هستم .
527- بعد از يك روز بد ، معمولا" به مشروب نياز دارم .
528- بيشتر مشكلات من از بد شانسي است .
529- گاهي به نظر مي رسد كه نمي توانم حرف زدنم را قطع كنم .
530- گاهي بدون اين كه علتش را بدانم ، عمدا" خودم را زخمي مي كنم .
531- من ساعتهاي طولاني كار مي كنم ، حتي اگر شغلم ايجاب نكند .
532- معمولا" پس از اين كه خوب گريه مي كنم ، احساس مي كنم كه حالم بهتر شده است .
533- فراموش مي كنم كه چيزها را كجا مي گذارم .
534- اگر مي توانستم دوباره زندگي كنم ، تغيير زيادي در آن نمي دادم .
535- اگر افرادي كه به آنها اعتماد كرده ام كارهايشان را سر وقت انجام ندهند ، بسيار كج خلق مي شوم .
536- به دنبال هر ناراحتي ، سردرد مي گيرم .
537- از انجام دادن معامله اي كه در آن به طرف مقابل كلك بزنم ، خوشم مي آيد .
538- اغلب مردها هرچند وقت يك بار به همسرشان خيانت مي كنند .
539- اخيرا" نسبت به حل مشكلاتم بي علاقه شده ام .
540- يك بار به دنبال مشروب خوردن ، عصباني شده و ظروف و اثاثيه را شكسته ام .
541- اگر براي انجام كاري محدوديت زماني داشته باشم ، آن را بهتر انجام مي دهم .
542- يك بار به قدري از دست كساني عصباني شده ام كه احساس كرده ام دارم منفجر مي شوم .
543- گاهي افكار وحشتناكي در مورد خانواده ام به ذهنم مي آيد .
544- ديگران مي گويند كه من به مشروب معتاد هستم ، اما خودم موافق نيستم .
545- براي انجام كارهايم هميشه وقت كم مي آورم .
546- اين روزها دائما" به مرگ و زندگي پس از آن فكر مي كنم .
547- بيشتر اوقات چيزهايي را هم كه ممكن است هرگز به درد نخورد ، نگه مي دارم .
548- گاهي آن قدر عصباني شده ام كه در حين دعوا به كسي صدمه زده ام .
549- اخيرا" احساس مي كنم در هر كاري كه انجام مي دهم مورد آزمايش قرار مي گيرم .
550- در حال حاضر ارتباط زيادي با بستگانم ندارم .
551- گاهي به نظرم مي رسد افكارم را كه با صداي بلند بيان مي شوند ، مي شنوم .
552- هنگامي كه غمگين هستم ، معمولا" با ديدار دوستانم ناراحتيم از بين مي رود .
553- به نظر مي رسد هرچه كه الان برايم رخ مي دهد ، قبلا" نيز برايم رخ داده است .
554- هر وقت زندگي برايم سخت مي شود ، جز تسليم چاره اي نمي بينم .
555- حتي در خانه خودم ، به تنهايي نمي توانم به يك اتاق تاريك بروم .
556- فكر پول و درآمد ذهنم را خيلي به خود مشغول كرده است .
557- مرد بايد رييس خانواده باشد .
558- فقط در خانه خودم احساس آرامش مي كنم .
559- افرادي كه با آنها كار مي كنم ، مشكلات مرا درك نمي كنند .
560- از درآمدم راضي هستم .
561- معمولا" براي انجام كارهايم انرژي كافي دارم .
562- تعريف و تمجيد ديگران از من ، ناراحتم مي كند .
563- در اغلب ازدواجها ، يك يا هر دو طرف ناخشنودند .
564- تقريبا" هيچ وقت كنترل خود را از دست نمي دهم .
565- اين روزها به خاطر سپردن گفته هاي ديگران برايم مشكل است .
566- غمگيني يا ناراحتيم به كارم لطمه مي زند .
567- بيشتر زوجهاي متاهل نسبت به هم علاقه زيادي نشان نمي دهند .